خیلی پستی

 

اونقدر زیبا عاشق او شده ای

که آدم لذت میبرد از این همه خیانت

روزی هم اینگونه عاشق من بودی

یادت هست لعنتی؟؟؟

این روز ها من گوشه ی بالشت را گاز میگیرم

تا صدای هق هق گریه هام از اتاق بیرون نره

تو گوشه ی لبای عشقتو



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:خیلی پستی, ] [ 8:26 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

دیگر نمیگویم

 

دیگر نمیگویم گشتم نبود نگرد نیست

بگذار صادقانه بگویم اتفاقا بود

اما مال من نبود



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:دیگر نمیگویم, ] [ 8:24 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

گاهی

 

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود...
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود...
گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد...
گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود...
تا خسته شود...
تا بشکند...



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:گاهی, ] [ 8:24 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

همین حس خاکستری

693 همین حـس خاکسـتری رنـگ!...

 

 

 

خودت می دانی که فقط

نوشتن حالت را بهتر می کند

و نـمی نویـسی!… 

مثل وقت هایی که می دانی فقط

از خانه در آمدن حالت را بهتر می کند

و خانـه می مـانی!…

یا مثل وقت هایی که می دانی

فقط از تخت بیرون آمدن حالت را بهتر می کند

و در تخـت می مـانی!…

نه که نخواهی بهتر شوی

فقط نمی توانی…

همیـن…

 



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:23 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

11

شاید غزلی بگویم...
شاید غزلی بگویم دراین کوچه های تنگ دنیا
شاید از درددلی بگویم با خدای این دو دنیا
شاید روزگاری من هم سکوت خدا را بشنوم
شاید روزگاری من هم به آن آیین بگروم
شاید امشب شاید امروزو شایدم فردا نمی دانم
اما غزلی می گویم ...
غزلی می گویم که در آن وسعت ثانیه ها پیداست
غزلی می گویم که در آن ارزش انسانها به وفاست
که در آن هیچ کس تنها نیست همه چیز زیباست
در شعرم باران را به تصویر می کشم باد را به مهمانی می خوانم و خدا را
پادشاه قصرم می سازم
خاطره ها را در گوشه ای از تصویر می کشم
شاید آبی باشند نمی دانم ولی اکنون شعر من خیس شدست از باران خاطرات
.....و بوی کاه گل می آید از کلماتم بوی ده و روستا و خدا



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:14 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

اشتباه

 

 

اشتباه میکنند
بعضیها
که اشتباه نمیکنند .!
باید راه افتاد ..
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند،
بعضی هم به دریا نمیرسند.

رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد ..!



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:14 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

10

بی توخوش نیست دلم بی تو ای محرم راز
چه کنم با گل سرخ ؟
چه کنم با گل ناز ؟


تک و تنها چه بگویم به بهار ؟
گر سراغ از تو گرفت چه بگویم به نسیم ؟
گر بهاران پرسد :
« لاله زار تو کجاست » ؟


من پر از عطر خوش هم نفسی
تو چرا تنهائی ؟
غمگسار تو کجاست ؟
من و این سینه تنگ من و پائیز غم آلوده درد
همدمم سایه تنهائی خویش بی بهار رخ یار
تک و تنها چه بگویم چه بگویم به بهار ؟


بی تو ای راحت جان با دل شیدا چه کنم
با جهانی غم و حسرت من تنها چه کنم
عشق و بی تابی من مایه بدنامی توست
با تو پاکیزه تر از گل من رسوا چه کنم
در پی گمشده ای گرد جهان می گردم


ای خدا گر نشد این گم شده پیدا چه کنم
مردمان قطره آبی به کف آرند و خوشند
من که مردم زعطش برلب دریا چه کنم
گرچه امروز مرا نیست زپی فردائی
گرنبندم دل از امروز به فردا چه کنم
روی برتافت زمن آنکه جهان هست
بعد از این گر نکنم پشت به دنیا چه کنم
 

 



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:12 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

8

نه او با من

نه من با او

نه او با من نهاد عهدي، نه من با او

نه ماه از روزن ابري بروي بركه اي تابيد

نه مار بازويي بر پيكري پيچيد

 

شبي غمگين

دلي تنها

لبي خاموش

نه شعري بر لبانم بود

نه نامي بر زبانم بود

در چشم خيره بر ره سينه پر اندوه

باميدي كه نوميديش پايان بود

سياهي هاي ره را بر نگاه خويش مي بستم

و از بيراهه ها راه نجات خويش مي جستم

 

نه كس با من

نه من با كس

سر ياري

نه مهتابي

نه دلداري

و من تنهاي تنها دور از هر آشنا بودم

سرودي تلخ را بر سنگ لبها سخت مي سودم

نواي ناشناسي نام من را زير دندانهاي خود بشكست

و شعر ناتمامي خواند

بيا با من

از آن شب در تمام شهر مي گويند

...
او با تو ؟

ولي من خوب مي دانم



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:9 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

9

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

همه اندیشه ام اندیشه فرداست

وجودم از تمنای تو سرشار است

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

هوا آرام

شب خاموش راه آسمان ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز

رود آنجا که می یافتند کولی های جادو گیسوش شب را

همان جا ها که شب ها در رواق کهکشان ها خود می سوزند

همان جاها که اختر ها به بام قصر ها مشعل می افروزند

همان جاها که رهبانان معبدهای ظلمت نیل می سایند

همان جا ها که پشت پرده شب دختر خورشید فردا را می آرایند

همین فردای افسون ریز رویایی

همین فردا که راه خواب من بسته است

همین فردا که روی پرده پندار من پیداست

همین فردا که ما را روز دیدار است

همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست

همین فردا

همین فردا

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است

دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است

به هر سو چشم من رو میکند فرداست

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند

قناری ها سرود صبح

می خوانند

من آنجا چشم در راه توام ناگاه

ترا از دور می بینم که می آیی

ترا از دور می بینم که میخندی

ترااز دورمی بینم که می خندی و می آیی

نگاهم باز حیران تو خواهد ماند

سراپا چشم خواهم شد

ترا در بازوان خویش خواهم دید

سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد

شد

تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت

برایت شعر خواهم خواند

برایم شعر خواهی خواند

تبسم های شیرین ترا با بوسه خواهم چید

وگر بختم کند یاری

در آغوش تو

ای افسوس

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است

هوا آرام شب

خاموش راه آسمان ها باز

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

 

 



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:9 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

7

می دانی

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

  بگذار منتـظـر بمانند !!!*



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:7 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

6

بـرای رسیـدن به تــو،پـا پیـش گـذاشتـم،خـودم را قسـمت کـردم،تــو را سـهم تـمام رویـاهایــم کـردم،انـصاف نبـود…،تــو که مـیدانسـتی بــا چه اشـتیاقی خـودم را قسـمت میکــنم،پـس چــــرا زودتـر از تـکه تـکه شـدنم جـوابم نـکردی؟،بـــرای خــداحافظی،خیـــــلی دیــر بود،خیـــلی دیــر…

 

00649.jpg


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:, ] [ 8:5 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

سهــم من از دنیــــــــــــا

سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن است ...
تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیــــچ وقت ب فکرم  نبود...
 
04.jpg


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:سهــم من از دنیــــــــــــا, ] [ 8:3 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

5

رفت....                                                   

ب سلامت...

من خدا نیستم ک بگویم

صد بار اگر توبه شکستی باز آی!!!

آنکه رفت

ب حرمت آنچه با خود برد

حق برگشت ندارد

رفتنش مردانه نبود

لا اقل مرد باش و بر نگرد

هیچوقت...

612ea8f8259eabc38c18298a4e5303eb-425.jpg

 



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:5, ] [ 8:3 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

راه میرویم...!

راه میرویم...!

 

دستانت را دور گردنم حلقه میکنی...!

 

بیشتر از هر زمانی نزدیکت هستم...!

 

عطر تنت ...میشود تمام زندگی ام!!!

 

عاشقانه هایمان تکمیل میشود...!

 

پاییز دلگیر نیست!

 

آسمان اسپند دود کن...!

sad-hug-couple-romantic-cute-beautiful_o


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 7 دی 1393برچسب:راه میرویم,,,!, ] [ 8:1 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

هی رفیق

 
هــــــــــی رفیـق!!!
 
بدون چتر کنارم قدم نزن....
خیس دلتنگی هایم می شوی....
دنیای من ابری تر از آن است
که فکرش را می کنی....برای دل خودم می نویسم ...
برای دلتنگی هایم
برای دغدغه های خودم
برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
برای دلی که دلتنگم نیست ...
برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست ...
برای خودم می نویسم !
بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست !.!.!.!





برچسب‌ها:
[ شنبه 6 دی 1393برچسب:هی رفیق, ] [ 6:9 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]

2

 

bcf7bd8b711c1a0dff67c9cf099c1ec0.jpg


برچسب‌ها:
[ شنبه 6 دی 1393برچسب:2, ] [ 6:9 ] [ هادی سبحانی ]
[ ]
*************

مرجع كد اهنگ


کد ِکج شدَنِ تَصآوير

***