دوستـــــت دارم
می نویسم سرشار از عشــــق،
برای تــــویی که همیشه تنهامخاطبـــ خاص
دلنوشته های منی،برایتــــو که
بخوانی وبدانی،دوست داشتنت در من
بی انتهـاست.

برچسبها:
می نویسم سرشار از عشــــق،
برای تــــویی که همیشه تنهامخاطبـــ خاص
دلنوشته های منی،برایتــــو که
بخوانی وبدانی،دوست داشتنت در من
بی انتهـاست.
یعنی می شود روزی بیایی،
آرام دستانم را بگیری و با
بوسه ای شاد کنی هزار بغض نشکسته ام و
زمین و زمان را دوباره به خنده هایم آشنا کنی؟
یعنی می شود بیاییدر شب های دلگیری
مرا به بهشت زیبای آغوشت مهمان کنی
و این بنده نوازی زیبای تو مصادف شود با
جان دادن دوباره من در آغوشت؟
یعنی می شود روزی بیایی و فقط باشی
اینجا،در کنارم؟ یعنی می شود...؟
...کسی را دارم
که انقدر برایم کسی هست که
نگاهم به دنبال کسی نیست
وهزاران بار فریاد زده ام ومیزنم که دیگر
"کسی به چشمانم نمی اید"هرگز
وهیچ نگاهی،
دلم را نمی لرزاند"هرگز"
تنها یک نفر هست که همانند
گنجینه ای گرانبها در دلم جای گرفته!
انسان که سهل است،
.وجودش را به دنیا هم نمی دهم
یک سبد گلهایِ زیبا مال تــــو,این همه دلهایِ شیـدا مال تــــو
من ندارم هیچ اما هر چـه هست , با تمـام دلخوشی ها مال تــــو
این غزلها را که با نام تــــو است, با تمام مثنوی ها مال تــــو
چشمهــای روشن و بارانــی ام, با همــه چشمـانِ دیبـا مال تــــو
قلبِ عاشق پیشه ام را با همه, عشـق و احساسِ فریبا مال تــــو
من ندارم جـــز دل دیوانـه ام, ایــن دل غمخــوارِ تنهــا مال تــــو
اولین باری که عشقم فهمید سیگار میکشم ،مثل بارون بارید . . .
با گریه قسمم داد ” توروخدا دیگه نکش توروخدا ترکش کن ” صداش توگوشمه هنوز !
اما من هنوزم که هنوزه دارم میکشم . . .
آخه چون اونم قسم خورده بود ، که ترکم نکنه ولی رفت . . . . . . !
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺍﺑﻄﻪ ﻋﺸﻘﻮﻻﻧﻪ :
ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻋﺸـــﻘﺖ ﺑﮕﻪ :
ﯾــﻪ ﺑــــﻮﺱ ﻣـــــﯿــــﺪﯼ؟؟
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﮕﯽ : ﻧـــﻬﻬﻬﻪ !!
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺗﻪ ..
ﺑﯿﺎﺩ ﺑﭽﻠﻮﻧﺘــﺖ ﻭ ﺑﻮﺳﺖ ﮐنه
پسر به دختر گفت:اعتمادتو به من ثابت کُن...
وقتے قلبے را عاشـــــق کردے!
وقتے وجودے را وابستــــه کردے
وقتے نفس هــاے یکـــــ نفــــر را به نـــام خودتــــ
زدے!
وقتے جــان کسے را به نفس هاے خودت گره
زدے
وقتے احساسے را در کسے روشن کردے
وقتے قلب کسے را صاحب شدے
وقتے گفتے؛ ازجونــــم؛ بیشتر دوســـ ش دارے
فقط...
امانت دار خوبے باش
تنـــهایـــش نگـــــذار
ترکش نکـــــن
به او خیانتــــــ نکــــن
اگر بروے ...اگر ترکش کنے چه با خداحافظے چه
بے خداحافظے او میمیــــــرد ..!! نـــه اینکه نفـــس
هایــــش قطـــع و تنش سرد شود نـــه!
احساسش میمیــــرد و هر عاشقے میداند مرگ
احساســــ دردناک تریــــــن مرگـــــــــ
دنیاستـــــــــ.
آنچه به زندیگی معنا می بخشد ...
نه در چشمان بی هویت هرزگی یافت می شود ...
و نه در دستان بی پروای شهوت !
" دوست داشتن"
به واقع والاتر از آن است که با عرضه کردن خویش به آدمیان
خویشتن را از اعتبار ساقط کند...!
آرام و بی صدا .. خودش را لابه لای آغوش های بی نیاز جا می کند ..
و آنقدر انتظار می کشد ...
تا یک نفر بیاید و درست به اندازه ی همان یک دانه آغوش بشود!
آنقدر " نجابت" دارد که اگر آن " اوی مفرد غائب" هرگز نیامد...
خودش را به هیچکس نفروشد ...
خودش را هیچ وقت عرضه نکند...
خودش را برای خودش همیشه گرم نگه دارد!
نمی دانم کدام قسمت این تفکرات با " واقعیت" و البته نه " حقیقت"
همخوانی دارد ..
تنها دارایی ام ...
یک " نجابت دوست داشتن " است ...
که آن را یک جا تقدیم بخودت میکنم